به مناسبت اولین سالگرد تصادف هولناک و کشته شدن ۱۸ نفر از مردم شریف شهر شرافت با مرید نوروزی رئیس شورای اسلامی این شهر گفتگو کرده ایم.
آقای نوروزی از حال و هوای مردم غم زده شهر شرافت در روزهای وقوع حادثه برای ما بفرمایید؟
بر کسی پوشیده نیست که شهروندان همیشه در صحنه ی شهر شرافت مردمی نجیب و شریف هستند که در همه عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضوری چشمگیر و پررنگی دارند، یک سال پیش در چنین روزی در سحرگاه هشتم شهریور ماه ۱۴۰۱ در حین اذان صبح ۱۸ نفر از عزیزانمان جهت تامین امرار معاش و قوت لایموت از منزل خود خارج و به دلیل بی کفایتی و بی توجهی مسولین و نبود اجرای پروژه کنار گذر شوشتر و ترک فعل بعضی از مسئولین و نا ایمن بودن جاده ترانزیتی محور شوشتر و اهواز مظلومانه پر کشیدند و این مظلومیت نه تنها شهر شرافت بلکه استان خوزستان و حتی کشور پهناور ایران را سراسر در غم اندوه فرو برد اما این مردم نجیب به دلیل تعلق خاطری که به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه داشته و دارند از هرگونه حرکت یا رفتاری که موجب خدشه دار بودن به حیثیت نظام باشد خودداری کردند و در برابر این مصیبت عظمی و داغ جانکاه عزیزان خود صبر و استقامت پیشه کردند ، اما در برابر این همه نجابت و انسانیت مردم شریف شهر شرافت ، متاسفانه مسئولین در عمل به وعده هایشان کم لطفی و در حق مردم اجهاف کردند.
ریشه این اتفاق بزرگ را چه میدانید؟؟
در چنین حادثه دلخراش و فاجعه ای به این بزرگی که دل هر انسان مسلمانی را به درد میآورد ، به عینه دیدیم مادری با هزاران دلشوره و عطوفت مادری برای آخرین بار فرزند شیرخوار خود را در آغوش میکشد نوازش میکند و در دل گهواره به خدا میسپارد و او را رها میکند تا اینکه بتواند برای امرار معاش زندگی و آینده بچه اش یا تامین هزینه درمان شوهر صعب العلاجش نقش پدری و مادری را بخوبی ایفا کند تا بتواند خانوادهاش را از رنج و مشقت نجات دهد ، یا کودک کاری که با هزاران امید و آرزو با صورت خسته و خواب آلود رختخواب را ترک میکند تا اینکه بتواند هزینه نوشت افزار ، کتب درسی و یا لباس مدرسه خود را تامین یا جبران هزینه ویلچر پدر بیمار سکته ای خود را به دوش نحیف خود بکشد ، یا خواهری دانشجوی که تمام تلاش خود را میکند تا بتواند هزینههای دانشگاه خود را تامین نماید، هر کدام به امیدی خانه و کاشانه را ترک میکنند تا خلاءهای زندگی خود را پر کنند.آیا انصاف است در کشوری که این همه سرمایه و منابع ملی داریم شاهد اینهمه فقر و فلاکت و یا ناظر چنین حوادث تلخی باشیم ؟؟
در شهری مثل شرافت با وجود این همه نیرو و سرمایه کار توانمند و با وجود املاک دولتی فراوان نباید مسئولین همت کنند تا کارگاههای زود بازده یا شهرک صنعتی یا یک شهرک بزرگ دامپروری در جوار این شهر راه اندازی شود تا دیگر شاهد داغ کودکان کار ، مادران و خواهرانمان نباشیم که در تامین امرار معاش زندگی دچار این همه رنج و مشقت نشوند؟ چرا با وجود این همه ظرفیت اشتغال خانوادههای ما باید صدها کیلومتر دورتر از محل زندگی خود با سوار شدن بر عقب وسایل نقلیه همچو وانت بارها و مینی بوس های فرسوده ایاب و ذهاب کنند؟
عملکرد مسئولین در روزهای وقوع حادثه و پس از آن چگونه بود؟
در ایام حادثه اکثر مسئولین شهرستانی و استانی در شهر شرافت حضور پیدا کردند ولی این درد جانسوز زمانی تسلی خاطر پیدا میکند که ما شاهد فقر و محرومیت نباشیم، زمانی درد مردم تسکین پیدا می کند که مسئولین به وعدههای خود جامه عمل بپوشانند ، مردم شریف شرافت هیچوقت عدم حضور مدیر کل حمل و نقل و راهداری خوزستان و متصدیان امر را (که پس از وقوع حادثه بلافاصله اقدام به خطکشی جاده و ترمیم شانه خاکی محل حادثه نمودند و کاری که سالها پیش می بایست انجام بدهند یک روزه بعد از حادثه تصادف انجام دادند و با این کار درد خانوادهها معزا را دوچندان کردند) فراموش نمیکنند.
مسئولین در ایام حادثه وعدههای زیادی دادند اما با تلاش ریاست دادگستری ، مدیرکل بیمه ایران ، دادستان استان ، ریاست دادگستری و دادستان شهرستان شوشتر پرداخت دیه متوفیان تا پایان سال پرداخت شد.ولی وعدهی به کارگیری و اشتغال یک نفر از هرخانواده متوفی چرا عملی نشد.؟ استاندار وقت به نمایندگی از رئیس جمهور در منزل متوفیان قول شرف داد از هر خانواده متوفی یک نفر را در شرکت های اقماری مشغول به کار کنند اما متاسفانه تاکنون چنین قولی عملی نشده، حتی امام جمعه محترم شهر شرافت از طریق تریبون نماز جمعه عمل مسولین به وعدهایشان را فریاد زد و شورای اسلامی شهر نیز مکاتباتی در این خصوص انجام دادند ولی دریغ از گوش شنوا !!! این وعده های پوچ مسولین ما را یاد حکایت پادشاهی انداخت که به نگهبان دربار خود در یک شب سرد زمستانی وعده لباس گرم داد تا اینکه صبح روز بعد با جسد نگهبان روبرو شد که با یادداشتی در کنار جسد نوشته بود ای پادشاه ، من هر روز با این لباس نازک سرما را تحمل میکردم ولی بدان که وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد حکایت امروز مسئولین ماست که با وعدههای پوچ خود نه تنها آلام مردم حادثه دیده را تسلی نبخشیدند بلکه حزن و اندوه این خانوادهها را دوچندان کردند.
مصاحبه : احسان بلیوند